شروع
امیر پرهام دوست داشتنی ! امروز دومین روزیه که سینه خیز می ری . نسبت به دیروز کلی پیشرفت کردی . تو بغل بابایی به اتاق من اومدید ، به بابایی گفتم دیدی پرهام سینه خیز می ره ؟ گفت نه . گفتم پس ببین . بغلم بودی ، گذاشتمت زمین و رو به شکم ، شکلاتی که دستت بود و به دهانت می زاشتی رو از دستت گرفتم ـ آخه داری دندون در می آری ـ شکلات رو با ظرفش در نیم متری ات گذاشتم و گفتم برو بردار . هی دستت رو دراز کردی و نرسید تا آخر با سینه خودت رو به جلو کشیدی . دو تا که جلو رفتی دستت رسید و همه تشویقت کردیم و بابات فیلمت رو می گرفت . مامانت دوباره اینرو تکرار کرد و تو باز هم رفتی و برداشتی . چقدر من و بابات و مامانت و مادر جون خوشحال شدیم و برات دست زدیم . تو با تعجب به ما نگاه می کردی و شکلات رو به دهانت می زاشتی ، انگار برات کاملا عادی بود که حرکت کنی یا رفتار ما برات عجیب بود . همه ما عاشق توییم . تو به زندگی ما رنگی تازه دادی . خیلی دوستت داریم .
سه چهار روزی هست که می تونی محکم بشینی . می تونی نشسته غذا بخوری یا بازی کنی . البته هنوز به تکیه گاه نیاز داری . چون یهویی چپه می شی . برامون تازگی داره عزیزم .
امیر پرهام در تاریخ 14 بهمن ماه 1390 برابر با سوم فوریه 2012 برابر با 10 ربیع الاول 1433 روز جمعه بعد از ظهر ساعت سه و نیم در بیمارستان دهخدا به دنیا اومد .