43- تولد پرنیا جون و روز جهانی کودک
یک ماه به تولد پرنیا جون ، عمه جون و مامانی به فکر هدیه تولد پرنیا جون بودند. از اونجایی که نه پرهام جون و نه پرنیا جون توی تخت نمی خوابند، مامانی گفت سرویس خواب بگیریم. ما برای هر دوشون هدیه گرفتیم و دهم شهریور هدیه شون رو دادیم و گفتیم کیک تولدش رو روز تولدش می خوریم. می خواستیم که زودتر استفاده کنند. هر دوشون هم خیلی خوششون اومد:
ولی از کج سلیقه ای مامانشون ، تشک پرنیا جون رو عوض کردیم و براش سفید گرفتیم. تازه هنوز هم استفاده نکردند!
شب تولد، پرنیا جون و مامانش ، سخت مریض شدند و هر دو درمانگاه رفتند، شدیداً سرما خورده بودند. بابا درگیر اونا بود. پرهام جون هم حال خوشی نداشت.
دیروز، روز جهانی کودک بود و عمه جون تصمیم گرفت برای پرنیا جون تولد بگیره. کیک و هدیه گرفت. بابا و مامان هم بیخبر از همه جا شام دعوت کردند. بعد شام عمه جون کیک و هدیه ها رو آورد و از طرف خودش و مامانی به دو فرشته کوچولو داد. همه خوشحال بودند.
پرهام جون عاشق این فشفشه هاست:
هدیه ها رو باز کردند و پوشیدند: پالتوی صورتی بلند برای پرنیا جون:
البته لباس پرنیا جون، یه کم بزرگ شد:
کاپشن چرم برای پرهام جون که اندازه بود:
انشاله که هر دو 120 ساله بشند و در کنار همدیگه و مامان و بابا و زیر سایه مامانی سالهای زیادی رو به خیر و خوشی سپری کنند؛ آمین.
پی نوشت1: خاله صبا هفته پیش، دوتا کیک خرید و آورد و برای هر دوشون تولد گرفت.
پی نوشت2: نهم شهریور تولد مامانی بود. عمه جون و بابا رفتند و یه کیک گرفتند و برای مامانی تولد گرفتند.