27- نوروز 92

نوروز پارسال ، امیر پرهام جون ، نوزاد بود . نوروزی که برای ما، با سالهای قبل فرق داشت و نوروز امسال متفاوت تر از سالها قبل:امیر پرهام جون راه می ره و شده همه زندگی ما. امسال ما هم نوروز را در خانهء جدید بودیم. با اعتقاد مادر جون سال تحویل را هر که در خونه خودش باید باشه. از صبح من و مادر جون رفته بودیم و عیدی می خریدیم. ظهر مامان امیر پرهام جون ، کله پاچه گذاشته بود و نهار رو خوردیم و زود به خونه خودمون اومدیم و یک ربع بعدش که سال تحویل شد(ساعت 14و31دقیقه و 56ثانیه) امیر پرهام جون و مامان و بابا به دیدن مادر جون و به طبع من اومدند. مادر جون عیدی امیر پرهام جون رو که از یکماه پیش خریده بود از طرف من و خودش بهش داد: دو دست بلوز و شلوار و یک بلوز تک که خیلی هم خوشگل بود . شب هم خونهء مامان خانم دعوت داشتیم. خوش گذشت. شام جوجه برستد بود و مامان خانم 50 هزار تومان عیدی به پرهام جون داد. از فاملیهای مادر جون: دائی رضا 30 هزار تومان ، پسرخاله بزرگه 10 هزار تومان ، خاله بزرگه 20 هزار تومان ، دختر خاله 10 هزار تومان و از فامیل بابای من ، زن عمو وسطیه 50 هزار تومان و عمو کوچیکه 5 هزار تومان به پرهام جون عیدی دادند. همین طور بابای رها(همکار بابا) 12 هزار تومان داد. بابا هم به رها قبلا" 10 هزار تومان داده بود. تنها عیدی که بابا داد. اما در عوض عمه جون کلی خالی شد و به همه عیدی داد : یه ست چرم کیف و کمبربند و جا کلیدی برای پسر دائی رضا، کمر بند چرم برای پسرِ پسر خاله ، کیف صنایع دستی به دخترِ پسر خاله ، بازی فوتبال (توپ و توور) برای دوقلوهای دختر خاله و یه عطر هم برای تولد پسر دائی رضا که دعوتمون کرده بود. ولی هیچی عیدی نگرفتم   البته همکارم طلسم رو شکست و یه رژلب با تزئین خیلی زیبا بهم داد.

امسال عید من همه اش مریض بودم: سرما خوردگی جدید ، تعطیلی اصلا" بهم خوش نگذشت 

سیزده بدر هم به باغ دائی رضا رفتیم که تازه خریده بود و چقدر هم زیبا و پر درخت میوه بود. کلا" مهمان دائی رضا بودیم. خیلی خوش گذشت .

این دومین بهار امیر پرهام جون بود. امیدوارم یکصد و بیستمین بهارت رو ببینی عسل من  

چهارشنبه 21/1/92