26- اولین پیاده روی
دیروز بعد از ظهر امیر پرهام جون رو برای پیاده روی بیرون بردم . خودمون دوتائی این اولین باری بود که امیر پرهام جون با پای خودش توی کوچه قدم می زد . خیلی آروم بود و با دقت و علاقه راه می رفت . گاهی هم به چیزهایی که روی زمین بود کنجکاو می شد و می خواست برداره . وقتی می گفتم که اینها آلوده و کثیف اند و نباید از زمین برداری ، خیلی قشنگ گوش می کرد . از اونجایی که پرهام جون عاشق آب و حمومه ، به جوی ها دقت می کرد و وقتی آب داشتند می ایستاد و نگاه می کرد . پرهام جون به گل هم خیلی علاقه داره و همسایه که گل و کاج کوچیک کاشته بود ، می رفت جلو و نگاه می کرد بدون اینکه دست بزنه . خلاصه کلی ذوق کرد و خندید .
امروز هم بیرون بردمش . اینبار هم خیلی علاقه به پیاده راه اومدن نشون می داد .
البته بگم که باید دستش رو بگیرم . چون زیاد تعادلش رو از دست می ده و زمین می خوره . البته اصلا" نزاشتم زمین بخوره یا تلو تلو بخوره . حسابی مواظبش بودم . فدای اون راه رفتنش برم که اینقدر قشنگ راه میره
اینهم عکس جای کفشی پرهام کوچلو با کفشهای قشنگش :
اینهم کفشهای تابستانی که با مادر جون و مامانش رفتیم و مامانش خرید و امروز که هوا گرم شده بود با اینها بردمش .
چهارشنبه 23/12/1392